زبان | فارسي |
نويسنده | اروين يالوم |
مترجم | سپيده حبيب |
سال چاپ | 1399 |
نوبت چاپ | 40 |
تعداد صفحات | 468 |
قطع | رقعي |
ابعاد | 14.5 * 21.5 * 2.8 |
نوع جلد | سخت |
وزن | 547 |
در بخشی از کتاب صوتی وقتی نیچه گریست میشنویم
زن جوان در اینجا سکوت کرد و درحالی که به چشمان برویر خیره شده بود. فنجانش را برای فرو بردن جرعهای بالا برد.
«دوشیزه، من در تجربهی طبابتم، اغلب با بیمارانی با شرایط غیرمعمول و گیجکننده روبهرو میشوم؛ ولی بگذارید بهصراحت بگویم که معجزهای در کار من نیست. در شرایطی مثل این، نابینایی، سردرد، سرگیجه، التهاب معده، ضعف و بیخوابی، که بهترین پزشکان مورد مشاوره قرار گرفتهاند و هیچ نیافتهاند، احتمالاً من هم کاری از پیش نمیبرم جز اینکه بیست و پنجمین طبیب حاذقی باشم که در این چند ماه او را معاینه میکند.»
برویر به صندلی تکیه داد، سیگار برگی درآورد و روشن کرد. حلقهی نازکی از دود آبیرنگ را بیرون داد صبر کرد تا دود محو شود و سپس ادامه داد: «بااینحال، مجدداً آمادگی خود را برای معاینهی پرفسور نیچه در مطبم اعلام میکنم. گرچه وقتی بیماری تا این اندازه سخت و سرکش است، احتمالاً تشخیص علت و درمانش خارج از حیطهی علم پزشکی سال ۱۸۸۲ است. شاید دوست شما، یک نسل زودتر از موعد متولد شده است.»
لو خندید: «تولد پیش از موعد! چه اظهارنظر پیش گویانه ای، دکتر برویر! درست همین عبارت را بارها و بارها از زبان خود نیچه شنیدهام! حالا دیگر مطمئن شدم که شما طبیب مناسبی برای او هستید.»
باوجود آمادگی برویر برای ترک کافه و بازگشت تصویر ماتیلده که لباس پوشیده و نگران، در اتاق هتل قدم میزد، نتوانست علاقهاش را به موضوع پنهان کند: «چطور؟»
«او اغلب لقب فیلسوفی که پس از مرگ شهرت مییابد را به خود میدهد، فیلسوفی که جهان هنوز برای او آماده نیست. در واقع کتاب جدیدی که موضوعش را در سر میپروراند، با چنین مایهای آغاز میشود. یک پیامبر زرتشت از فرزانگی خویش لبریز شده و مصمم میشود آن را به مردمان ارزانی دارد. ولی آنان او را درنمییابند. آمادگی پذیرش او هنوز در آنان نیست و پیامبر درمییابد که پیش از موقع سراغشان آمده است، پس به خلوت خویش بازمیگردد.»
«دوشیزه، حرفهای شما مبهوتکننده است. من به فلسفه علاقهمندم. ولی فرصت امروز کم است و هنوز پاسخی برای سؤالم نگرفتهام. چرا دوست شما در وین با من مشورت نکرده است؟»
لو سالومه مستقیم به چشمان او نگریست و گفت: «دکتر برویر، مرا به خاطر عدم صراحتم عفو کنید. شاید این هم ابهام ضروری نباشد. من همیشه از فیض بردن در حضور اندیشههای بزرگ لذت بردهام. شاید به اين دلیل که به الگویی برای تکامل خود نیازمندم یا شاید فقط به این خاطر که دوست دارم آنها را دور خودم جمع کنم. ولی درهرحال میدانم از گفتوگو با مرد دانشمندی چون شما احساس سرفرازی میکنم.»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.